محیامحیا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

محیا فرشته دوست داشتنی ما

نفسم ...شانزدهمین ماهگردت مبارک

سلام به دوستان خوبم اولاً عید مبعث رو به همتون تبریک میگم دوماً به عسلم شانزدهمین ماهگردت رو تبریک میگم چقدر زود برزگ شدی چند روز پیش به بابایی گفتم دوست ندارم محیا بزرگتر بشه دوست دارم همین جوری بمونی از بس بامزه  جیگرم اخه فکرمیکنم دلم واسه بچگی هات تنگ میشه اینقدر این روزا به سرعت برق و باد میگذره که جداً وقت نمیکنم بیام وبلاگت از همین جا از همه دوستان معذرت میخوام واز همه اونایی که تو این مدت جویای احوالمون بودن تشکر میکنم مخصوصاً لی لی مامان اواجونم، الهام مامان محیا بانو ، دوست همشهری خودم مامان حلماو ..که تو این مدت منو شرمنده کردن امیدوارم یه روز محبت هاشونو  جبران کنم. اما  بریم سراغ محیاجونم که هفته ای که گذشت ...
6 خرداد 1393

خاطره دومين سفر محيا در پانزدهمين ماهگرد

سلام دختر عزيزم  الان كه دارم اين مطلبو مي نويسم سر كارم  . دوست داشتم الان پيشت باشم آخه با گريه ازت جدا شدم. خيلي جلوي خودمو گرفتم كه گريه نكنم . امروز صبح و بعدازظهر بايد سركار باشم.  گفتم بيام خاطرهاش رو بنوسيم  شايد يه كم  آرامش بگيرم. از طرف ديگه يه بحثي تو خونه بين من و بابايي پيش اومده كه دوست ندارم مطرحش كنم اميدوارم به خير بگذره. اما امروز ميخوام از خاطره دومين  مسافرت با نازنينم بگم. يكشنبه اول ارديبهشت با بابا و مامان من راهي مشهدالرضا شديم. تو راه خيلي دختر خوبي بودي و اولش كه با ماماني بازي ميكردي و كلي ذوق كرده بودي ولي زود خواب رفتي و كل مسير تا طبس رو خواب بودي. قبلاً تو ماشين هم اذيت...
18 ارديبهشت 1393
1